گفتگوی سازمان حقوق بشر ایران با دکتر بهرنگ فروغی، کارشناس برنامهریزی آموزش و توسعه – کانادا
حقوق ما – عدالت محیط زیستی در دهههای اخیر به عنوان یک مفهوم در تعداد قابل توجهی از کشورها و جوامع جدی گرفته شده است، اما شاید بسیاری از مردم چیزی از آن نشنیده باشند. شما به عنوان یک متخصص توسعه، عدالت محیط زیستی را از منظر توسعه چگونه تعریف میکنید؟
بهرنگ فروغی – ما در توسعه الان گفتمان توسعه پایدار را داریم و سوال شما به نحوی نقدی است بر گفتمان توسعه پایدار. عدالت محیط زیستی اشاره میکند به اینکه هزینههایی که توسعه بر مردم و اقشار مختلف جامعه میگذارد. مردم میوههای توسعه را به صورت نامساوی میچینند و برداشت میکنند و استفاده میکنند، اما هزینه توسعه با انصاف بین اقشار مختلف جامعه توزیع نمیشود. بخشی هزینه بیشتری را میدهند و این بخش معمولاً قدرت سیاسی و اقتصادی کمتری دارند. بخشهای فقیرتر و یا حاشیهنشین جامعه خیلی مستقیم از بعضی از پروژههای توسعه ضربه میخورند، برنامههایی که [بهظاهر] در جهت رشد اقتصادی آغاز بهکار کرده است. اثر منفی این پروژهها روی محیط زیست را این گروه از مردم بیشتر تحمل میکنند.
عدالت محیط زیستی به این مفهوم است که باید انصاف برقرار باشد. ممکن است من که در یک شهر بزرگ زندگی میکنم اثر منفی ساخت و اجرای یک سد در منطقهای دیگر را لمس نکنم چون آب مرا شور نکرده و کشاورزی مرا تحت تاثیر منفی قرار نداده، ولی کشاورزی که در محدوده زندگی میکند بیشتر آن اثر منفی حس کرده اما من بیشتر دارم سود میکنم.
حقوق ما – توسعه ناپایدار و نامتوازن خودش عامل بیعدالتی محیط زیستی است. اما توسعه پایدار چگونه میتواند عاملی برای وجود عدالت محیط زیستی باشد؟
بهرنگ فروغی – گفتمان توسعه پایدار که از سال ۱۹۸۴ آغاز شد الان منتقدان زیادی دارد و به عقیده منتقدان دیگر فاسد شده و عملا کف مطالبات است، و بعضی از پروژهها که صفت پایدار میگیرند در واقع پایدار نیستند. این عنوان پایدار، صفت خیلی از چیزها است، مثل کشاورزی پایدار و معماری پایدار و حتی مد پایدار داریم. در حقیقت صنایعی داریم که با زندگی روزمره ما سر و کار داریم که صفت پایدار دارند. استفاده زیاد از این کلمه و مفهوم بدون اینکه جای خودش را در آن صنعت پیدا کند و اثرات ادعاهای پایداری آزمایش شود.
حقوق ما – یعنی میتوان گفت که اگر توسعه پایدار معنی و مفهوم متناسب با محیط زیست داشته باشد و انصاف را رعایت کند، ما به عدالت محیط زیستی میرسیم؟
بهرنگ فروغی – هدف عدالت محیط زیستی همان است. عدالت محیط زیستی میخواهد خلاء ایجاد شده بهواسطه رفتارهای توسعهای را پر کند. مفهوم توسعه پایدار در حال تکامل است و نقدی بر توسعه سنتی است. عدالت محیط زیستی صدای بخشی از جامعه و محیط زیست که توسعه پایدار شاملش نشده است(برخلاف بخشهایی که بهره بردهاند). بحث عدالت محیط زیست که از دهه ۹۰ در آمریکا جدی گرفته شد بعد از آنکه طرحهای توسعهای باعث آسیبهای زیادی به آبهای زیرزمینی و و آب بخشهایی شد که مردم فقیرتر و یا رنگینپوستان و بومیها در آن زندگی میکردند و این مردم هزینههای بیشتری را متقبل میشدند. الان به خاطر تغییرات اقلیمی این بحث جهانیتر شده است چون توسعه اثر مستقیم روزی زندگی مردم گذاشته است، چرا که مردم ساحلنشین آسیبهای زیادی میبینند، حتی کسانی که در ارتفاعات بالای مناطق کوهستانی زندگی میکنند هم با آثار منفی توسعه مواجه شدهاند.
حقوق ما – مقامهای حکومتی مدعی هستند که در ایران بهواسطه اصل ۵۰ قانون اساسی و نگاه توسعه پایدار در آن، عدالت محیط زیستی برقرار است، اما شواهد چیزی دیگری میگوید، چرا که نه توسعه پایداری داشتهایم و نه عدالت محیط زیستی. بر اساس آنچه در حوزه آب به عنوان یک حق بشری در کشور میبینیم، مدیریت پروژههایی که عامل بیعدالتی هستند را چگونه میتوان زیر ذرهبین برد و به نهادهای بینالمللی و سازمان ملل معرفی کرد و نشان داد که چگونه روی جوامع اثر میگذارند؟
بهرنگ فروغی – شما اشارهای کردید به زیر ذرهبین بردن پروژهها و اثرهایی که روی محیط زیست گذاشتهاند. مثالهای جهانیاش هم هست، مثلا شرکت آلمانی که در کشور خودش نمیتواند دست به جنگل بزند در کامرون جنگلها را برداشت میکند. یک سری از موادی که در زبالههای آمریکا و کانادا وجود دارد را نمیتوانند دفع کنند، اما راهی مناطقی در اندونزی و فیلیپین میشود. در ایران، طرح توسعه انتقال آب را میبینیم که باعث شورتر شدن یک رودخانه اصلی مملکت میشود و میلیونها نفت برای چند دهه تحت تاثیر قرار میگیرند. این دقیقا اثرات پروژههای ضد محیط زیستی به نام توسعه [اقتصادی] بوده و مفهوم پایداری در آن لحاظ نشده.
زیر ذرهبین بردن برای گزارش آنچه رخ داده برای گزارشگری اهمیت دارد، و از طرف دیگر، با کسانی که قرار بوده ذینفع توسعه باشند باید حرف زد تا درگیر تحلیل برنامهها شوند، یعنی از دید کشاورز که قرار بوده فعالیت [پروژه آبی] برایش منفعت بیاورد، چه اتفاقی افتاده و او این ماجرا را چطور میبیند، و آیا قبل از اینکه پروژه شروع شود و در منطقهاش اجرا شود، او نقشی در آوردنش داشته ع با صنف خودش حرفی زده و یا با مقامهای محلی همفکری کرده؟ باید با کسانی که پروژهها به طور مستقیم روی زندگیشان اثر داشته و قرار بوده ذینفعان آن باشند حرف زد. توسعه برای مردمی است که پروژه برای آنان تعریف و اجرا شده و مساله باید از زاویه دید آنها بررسی شود. باید دید علت مشارکت، یا به عبارت دیگر عدم مشارکت آنها چه بوده. باید دید که در چارچوب کدام طرح تلفیقی کارشان دیده شده. این برنامهها به هم ربط دارند. برنامهها میتوانند منطقهای باشند و از سطح یک روستا از طریقی به بخشهای دیگر مرتبط باشد، مثلا وقتی برای روستا کاری انجا میشود، بخشی از ماجرا به مرتع بر میگردد و مناطق جانبی هم به نحوی وابستگی دارند. باید آن اکوسیستم از منظر کارشناسی تحلیل شود.
مساله عدالت محیط زیستی جایگاه انسان را تغییر داده است. شما به عنوان انسان در جایگاهی نخواهید بود که با محیط زیست و منابع همه کاری بتوانید بکنید. انسان یکی از گونههایی است که اینجا کنار بقیه زندگی میکند و حق بیشتری هم ندارد. اگر انسان بخواهد روی ضررهای خودش روی محیط زیست عدد و رقم بگذارد، صفرهای زیادی باید برایش بگذارد و نمیتواند اثرات مخرب سوز اندکی پروژهبازها را شمرد.
وقتی عدالت اجتماعی و محیط زیستی را کنار هم میگذارید یک نیرویی اینها را هم به جلو میبرد. محیط زیست و انسان در کنار هم هستند و عدالت یک معنی و مفهوم برایشان دارد، و وقتی به حقوق بشر میرسیم به محیط زیست هم خواهیم رسید[حقوق بشر و محیط زیست از هم جدا نیستند]. درست است که محیط زیست مستقیماً و بهتنهایی صدا ندارد، اما حقوق انسانهایی که در آن زیستبوم زندگی میکنند، و درگیر بودن و مشارکت آنها در کاری که میخواهد اتفاق بیافتد، نه در جهت همکاری در ساخت و اجرای پروژههایی مثل سدسازی و انتقال آب که در راستای تحلیل این طرحها برای اینکه ببینیم که پروژههای توسعهای چه اثری روی محیط زیست و انسانها گٔذاشته و بعداً چه رخ خواهد داد. الان در جوامع سنتی کانادا یک رسمی وجود دارد و آن هم این است که آثار هر پروژه را روی هفت نسل بعد از آن بررسی کنند. دولت مجبور شده برای پروژههایی که میخواهد در مناطق بومی کانادا اجرا کند به تحلیل آثار آنها بپردازد و حتماً در مناطق دیگر دنیا هم چنین بوده که ببینند که در آینده چه رخ خواهد داد و منفعت کوتاه مدت را فقط مد نظر قرار ندهند.
عدالت زیست محیطی تفاوت ماهوی با عدالت اجتماعی و مفهوم حقوق بشر ندارد و همه اینها باید در یک ظرف به هم کمک کنند.